کد مطلب:106411 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:265

خطبه 026-اعراب پیش از بعثت











[صفحه 50]

از خطبه های آن حضرت (ع) است اناخه: مكان گرفتن در جایی، سكنا گزیدن حیه الصماء: ماری كه از سر و صدا هراس ندارد، گویا نمی شنود و به معنی محكم و سخت هم آمده است. جسب: غذای خشن و ناگوار، غذایی كه چریی نداشته باشد معصوبه: پایدار، استوار. (خداوند متعال محمد (ص) را به رسالت برانگیخت تا مردم را از عذاب الهی بترساند و امانتدار وحی و دستورات الهی باشد. و شما ای عرب بدترین دین را داشتید، یعنی بت پرست بودید و در بدترین مكانها زندگی می كردید. در میان سنگهای سخت می خوابیدید و در كنار آنچنان مارهای سمی كه گویا كر بودند می خوابیدید آشامیدنیهایتان تیره و گندیده، غذاهایتان زبر و غیر قابل خوردن بود. خون یكدیگر رامی ریختید و دخترانتان را زنده به گور می كردید. و از خویشان خود دوری می نمودید، بتها در میان شما پرستش می شد، و گناهكاری رواج فراوانی داشت. خداوند با فرستادن پیامبر شما را از آن زندگی ننگین رهایی بخشید و به عزت و شرافت رساند ولی شما در برابر آن همه كرامت با عترتش چنین رفتار كردید!! خلیفه و اهل بیت آن حضرت را آزردید و از هیح ستم و آزاری فرو گذار نكردید). حضرت امیرمومنان (ع) ناستودگی و زشتی رسوم و رفتارها

ی ناپسند عرب زمان جاهلی را متذكر شده اند، و به یاد رسول گرامی (ص) و پاره ای از علتها و فایده انگیزش (بعثت) سخن را آغاز كرده اند. چون فایده بعثت را، جذب انسانها از ظواهر فریبنده زندگی، به سوی خداوند یگانه دانسته اند، ضرورتا این امر در سایه بیم دهندگی و بشارت حاصل می شود ولی حضرت در این خطبه، تنها بیم دهندگی را بیان فرموده، زیرا بیم دهندگی، قوی ترین عامل باز داشتن از گناه و خلاف است. در حقیقت عوم مردم، هرگاه با خوشیهای آماده زندگی، روبرو شوند، توجه به وعده های اخروی، نخواهند كرد. نعمتهای آخرت برای آنها، جز با توصیفی كه آن هم كم و بیش نعمتهای این دنیا را تداعی می كند، قابل درك و تصور نیست. گذشته از این، دستیابی به نعمتهای اخروی به شرایطی دشوار و سخت بستگی دارد، كه موجب رنج و زحمت آنها است، این دشواریها در خوشیهای آماده دنیوی نیست. و از هر نوع شرط و تكلیف سختی هم، خالی است. به این دلیل مردم به وعده های اخروی، كه ناگزیر به آنها خواهند رسید توجه نمی كنند. بیم دهندگی علت قوی و نیرومندی، در باز داری آنان از گناه و توجه به خداوند است. ترس و بیم، هرگاه به بشارت دهندگی توام شود، فایده كامل بعثت را، ایجاب می كند، چون قص

د حضرت در این خطبه، سرزنش بی قید و شرط اعراب جاهلی و ایجاد رقت در دلهایی است كه بسیار گرفتار قساوت بوده است یاد پیامبر (ص) را صرفا با صفت بیم دهندگی مردمان آورده اند. تا در ضمن تفسیر و توضیح آن صفات بیم دهندگی را از نظر قرآن و سنت بیان كرده باشند. سپس حضرت رسول را به صفت امین و امانتدار توصیف كرده اند، تا مردم متوجه شوند، كه بیم و ترسهایی كه از جانب آن حضرت بیان شده، در حقیقت، از ناحیه خداوند وارد شده است، و آن بزرگوار در كم و زیاد كردن آنها، خیانت نمی كند بدین سان تاكید بیشتری در دلهای آنان نسبت به دانستنیهاشان داشته باشد، تا بیشتر تحت تاثیر قرار گیرند. سپس دنبال بیان واقعیت وحی، و برجستگی خاص رسول گرامی (ص) به امین بودن، ماجرای رقت بار زندگی اعراب را در زمان جاهلیت شرح می دهد و می فرماید: و انتم معشرالعرب در حالی كه شما چنین وضع فلاكت باری داشتید پیامبر(ص) برانگیخته شد. واو در گفته حضرت، در عبارت: و انتم برای بیان حال است. یعنی در حالتی كه شما مردم عرب در چنین شرایط سختی به سر می بردید، پیامبر(ص) مبعوث شد. بیان حال اعراب جاهلی، در این خطبه، برای سرزنش و بدگوی! ازآنان است، خطاب به آنان می فرماید: شما بدترین

دین را كه پرستش بتها بود داشتید. برای كسانی كه شریعت را بفهمند و خداوند منزه و پاك را بشناسند داشتن چنان دینی بدترین رسوایی است. من گمان نمی كنم كه بهنگام شنیدن این ملامت و سرزنش كسی، در پیشگاه خداوند جز شرمساری چیز دیگری احساس كند و به زبان حال می گوید: یا لیتنی لم اشرك بربی احدا. امام (ع) بعد از توضیح نوع دیانت اعراب جاهلی، چگونگی وضع خانه و كاشانه اعراب را بیان كرده كه در بدترین مكانها زندگی می كرده اند. منظور حضرت سرزمین (نجد- تهامه) و یا بطور كلی حجاز بوده است، این منطقه را بدترین مكان برای زندگی دانسته اند. فساد و تباهی زندگی عرب جاهلی، از لحاط مكانهای زندگی شان، بدین سان بوده است كه در میان سنگهای سیاه سخت، بی آب و گیاه و مارهای گزنده ای كه زهرشان را علاجی نبوده سكونت داشته اند. حضرت مارها را، به ناشنوا بودن توصیف كرده اند، زیرا مارهای آن سرزمین به دلیل حرارت شدید و حشكی فراوان، در نهایت قدرت و شدت گزندگی اند، چنان كه از گذرندگان وحشتی ندارند، گویا كر و ناشنوایند. آب آشامیدنیشان بدترین وضع را داشته است. آب مورد استفاده چنان تیره و بد رنگ بوده كه حتی آدم تشنه رغبت به نوشیدن آن نداشته، مگر در مواردی كه

بیم هلاكت و مرگ می رفته است. دلیل بدی آب مصرفی آنان، عدم سكونت عربهای بادیه نشین، در جایگاهی خاص بوده به طوری كه همواره در حال كوچ از جایی بجای بوده اند، و این امر سبب می شده است كه چاهی را حفر نكنند و آبی جز به همان اندازه نیاز چند روزه شان فراهم نیاورند. و گاهی چنین بوده كه عده ای با حفر چاهی، آب مختصری فراهم می كردند اما به دلیلی نمی توانستند در آن محل بمانند و تهیه آب را كامل كنند ناچار كوچ می كردند و گروهی دیگر، چند صباحی از آن استفاده می كردند بدین سان ثباتی، در زندگی عربها نبود تا تمدنی را ایجاب كنند مطالعه تاریخ عرب جاهلی این حقیقت را بخوبی روشن می كند. سختی و دشواری زندگی آنها به لحاظ خوراكشان كاملا روشن است و نیازی به توضیح ندارد، آنان عموما هر جنبنده ای را می خوردند. مشهور است كه از عربی پرسیدند، شما در صحرا چه حیوانهایی را می خورید؟ پاسخ داد ما جز ام حیین یا ام جبین تمام حیوانات را می خوردیم!. سوال كننده با تعجب گفت: امیدوارم كه، ام جبین از دست شما به سلامت جسته باشد! مولف كتاب لغت الجمل ام جبین را حیوانی می داند كه طول قد آن به اندازه كف دست انسان است. برخی دیگر از اعراب جاهلی صحرانشین، مو را با

هسته خرما مخلوط كرده پس از آسیاب كردن از آن، نان تهیه می كردند. به روایت دیگر، در تنگسالی و قحطی اوبار شتر را با خون كنه حیوانات بخصوص شتر آلوده می كردند و پس از خشك كردن از آنها غذا می ساختند. اما در خونریزی: گروهی خون گروه دیگر را می ریخت، و قطع رحم در آن حد بود، كه فرزند پدر و پدر فرزند را می كشت، و این امر در میان آنها، امری عادی و مرسوم بود. در بت پرستی و گناهكاری، عربهای جاهلی در تاریخ شهره اند. حضرت علی (ع) لفظ تعصب، را، برای گناهكاری استعاره آورده اند، زیرا لازمه تعصب، گناهكاری است. با توجه به این حقیقت معنای اصلی جمله، استعاره لفظ العصب نسبت به دو محسوس (عصبیت و جهالت) است كه، برای نسبت میان دو معقول اعتقاد و گناه یا یك معقول گناه با یك محسوس (جهل) آورده شده است. امام (ع)، عرب جاهلی را، با این نوع آداب و رفتار توصیف كرده اند تا وضع گذشته آنان را، با وضع فعلی آنها، كه ضد احوال پیسشین می باشد. و با آمدن پیامبر گرمی اسلام تحقق یافته است، مقایسه كنند. زیرا از تباهی و فسادی كه در آن بودند به صلاح و درستكاری در دنیا تغییر كرده اند، با كشور گشائی، سپاهیان كفر را در هم شكستند، پادشاهان را كشتند و اموالشان ر

ا به غنیمت گرفتند خداوند متعال ازباب منت گذاری بر آنها و تذكر نعمتهایش نسبت به عرب جاهلی می فرماید: و اورثكم ارضهم و دیارهم و اموالهم و ارضا لم تطئووها حضرت برای مردم صدر اسلام از طریق بعثت- شهرت، و بزرگواری دایمی را- یادآور می گردند، همه اینها برای راهنمایی آنان به اسلام است كه طریق حركت به سوی بهشت و موجب سعادت و خوشبختی دایمی است، تمام نعمتهای دنیوی و اخروی به بركت آمدن رسول گرامی (ص) اسلام به سوی جهانیان نصیب قوم عرب شد. از بیان حضرت در این خطبه بطور ضمنی استفاده می شود، كه محتوای سخن، ستایش پیامبر است. ولی تفصیل آن از فراز بعدی كلام حذف شده است، تا حاصل و نتیجه آن كه بیشتر مورد نظر امام (ع) بوده شرح گردد وآن توجه دادن شنوندگان به این موضوع است كه باید نعمتهای خداوند را كه به مردم ارزانی داشته است، همواره در نظر داشته باشند و لازمه پرستش كامل را، در تمام دوران عمر و زندگی، رعایت نمایند و همواره در حال ترس از سلب نعمت و مشتاق ملاقات حق باشند. بدیهی است، خداوند، هر كس را كه بخواهد براه راست هدایت می فرماید.

[صفحه 56]

قسمت دوم خطبه ضننت به كسر نون: بخل كردن، حیف آمدن. فراء از دانشمند ادب (ضننت) به فتح قرائت كرده است اغضیت: چشم پوشی كردن، صرف نظر نمودن. قذی: آنچه در چشم انسان افتد و موجب اذیت و آزار چشم شود. شجی: غمی كه به هنگام ناراحتی گلو را بگیرد و با وجود آن آب از گلو پایین نرود. اخذ بكظمه: با حالت خشم و ناراحتی زندگی ادامه یابد. علقم: درختی است در نهایت تلخی، و در عرف برای هر نوع تلخی به كار می رود. وقتی كه به اطرافم نگریستم با تعجب جز خانواده ام یاوری نداشتم، اگر برای گرفتن حق خلافت اقدام می كردم آنان نیز كشته می شدند. بر مرگ ایشان بخل ورزیدم و به كشته شدنشان راضی نشدم. چشم را با وجودی كه خار و خاشاك غم و اندوه در آن خلیده بود بر هم نهادم، و آب زهرآگین ستم و ظلم را با این كه غصه راه گلویم را گرفته بود نوشیدم و با چیزهایی كه از حنظل تلختر بودند شكیبایی ورزیدم. در این فراز از سخن، حضرت داستان و سرگذشت خود بعد از وفات رسول خدا (ص) را بازگو می كند، كه در جریان خلافت چه گذشت. و این نقل ماجرا به منظور بیان مظلومیت و شكیبایی از اتفاقی است كه افتاد، با این كه آن حضرت به امر خلافت شایسته تر بود دیگران به خل

افت رسیدند. امام (ع) در این عبارت اشاره دارند كه برای مقابله و مقاومت و دفاع از حقش می اندیشیده است ولی با كمال تاسف دریافته اند كه جز اهل بیت و خانواده اش یاوری ندارد و تعداد آنان به نسبت مخالفین بسیار اندك بوده است. از كسانی كه گمان می رفت حضرت را در این مورد یاری كنند، تنها از بنی هاشم: مانند عباس و فرزندانش، ابوسفیان بن حرث بن عبدالمطلب و افرادی كه به این خانواده منسوب بودند، می توان نام برد. كمی و ناتوانی نامبردگان، به نسبت كل افرادی كه در جناح مخالف قرار داشتند آشكار بود. بنابراین حضرت از هلاكت اهل بیت و خانواده اش بخل ورزید، چه این كه اگر در برابر مخالفان مقاومت می كرد، بی آن كه مقصودش حاصل شود، آنها به هلاكت می رسیدند. بنابراین، نتیجه بخل ورزی از مرگ خویشان و اقربا، همین تحمل رنج و فرو شكستن خار در چشمش بود كه حضرت یادآور شده اند. فرو هشتن چشم با وجود خار در آن، كنایه از شكیبایی در امر مقاومت است. وجه شباهت میان صبر و تحمل از مقاومت با تحمل خار در چشم نهایت رنجی است كه در هر دو حالت وجود دارد. منظور امام (ع) از قذی اعتقاد به ستمی است كه نسبت به حق آن جناب صورت گرفت. عبارت: و شربت علی الشجی، با در نظرگ

یری شباهتی كه میان پیشامد ناگوارخشم برانگیز و زیان آور با آبی كه در گلو می گیرد، آورده شده است، زیرا در هر دو مورد، آزردگی، ناخوشایندی و زحمت وجود دارد. به همین دلیل لفظ شرب را برای چنان حالتی استعاره آورده اند. در جمله صبرت علی اخذالكظم... چند استعاره زیبا وجود دارد كه عبارتند از: 1- لفظ اخذالكظم كنایه است از انواع سختگیری هایی كه برای جلوگیری حضرت از دست یافتن به حق مشروعش ایجاد می كردند. 2- لفظ مراره بیانگر تلخی مخصوصی است كه در ذائقه پدید می آید. در این مورد كنایه است از درد و ناراحتی روحی كه برای امام (ع) بر اثر تضییع حقوقش پدید آمد. وجه تشبیه در هر دو نوع استعاره، اذیت و آزار شدیدی است كه در هر دو حالت وجود دارد. دریافت عمق دردمندی حضرت از این بیان: صبر كردم بر حالتی تلختر از علقم بسیار روشن است. زیرا شدت ناراحتی جسمی به نسبت ناراحتی روحی می توان گفت ناچیز است. روایت كنندگان در چگونگی حال امام (ع)، پس از درگذشت رسول اكرم (ص) اختلاف نظر دارند: اهل حدیث از شیعه و سنی در این باره اخبار فراوانی نقل كرده اند، كه بعضی از روایتها با برخی دیگر، به دلیل اعتقادات گوناگونی كه میان راویان بوده است، اختلاف دارند.

از جمله: روایتهایی كه از عموم دانشمندان شیعه نقل شده، بیانگر این است كه علی (ع) بعد از وفات رسول خدا (ص) از بیعت با ابوبكر سر باز زد و گروهی از بنی هاشم مانند زبیر سفیان بن حرث، عباس و فرزندانش و تعدادی دیگر نیز با ابوبكر بیعت نكردند و گفتند: جز با علی (ع) بیعت نخواهیم كرد. زبیر شمشیرش را از نیام برآورده بود كه در آن حال، عمر و عده ای از طرفدارانش رسیدند. شمشیر زبیر را گرفتند و بر سنگ زدند شمشیرش شكست و سپس آنان را پیش ابوبكر بردند، تا بیعت كنند. علی (ع) همراه این جماعت از روی اكراه و نارضایتی با ابوبكر بیعت كرد. روایت دیگر این است، كه علی (ع) در خانه فاطمه (س) بود، وقتی كه انصار و مهاجر فهمیدند كه علی (ع) تنها است، او را به حال خود گذاشتند. نصربن مزاحم در كتاب صفین، روایت كرده است كه امام علی (ع) همواره می فرمود: اگر چهل نفر یاور مصمم می داشتم، با مخالفان پیكار می كردم. برخی دیگر از روایات كه عموم محدثین غیرشیعه نقل كرده اند، حكایت دارد، كه امام (ع) شش ماه تمام از بیعت با ابوبكر خودداری كرد و پس از درگذشت حضرت زهرا (س) با میل و رغبت بیعت كرد. در دو كتاب صحیح مسلم و بخاری چنین روایت شده است: افراد با شخصیت د

ر زندگی حضرت فاطمه (س) با آن حضرت رفت و آمد داشتند، پس از وفات حضرت زهرا(س) بزرگان صحابه رفت و آمد خود را از خانه آن بزرگوار قطع كردند. علی (ع) از منزل بیرون آمد و با ابوبكر بیعت كرد. خلاصه گفتار اختلاف نظر صحابه، پس از وفات رسول خدا (ص) و پیشامد سقیفه بنی ساعده و چگونگی حال مومنان (ع) روشن است. و خردمند هرگاه تعصب را كنار گذارد و از پیروی هوای نفس دست بردارد، و درباره روایاتی كه در این مورد نقل كرده اند دقت كند، اختلاف یا اتفاق صحابه را در این موضوع خواهد دانست. و ضمنا متوجه می شود كه علی (ع) به رضایت بیعت كرده است یا به اجبارا و نیز آگاه می شود، كه امام (ع) از روی ناتوانی در برابر مخالفان مقاومت نكرده است یا اختیارا ولی در این نوشته، جز تفسیر و توضیح فرموده حضرت قصد دیگری نداریم و پرداختن به امور دیگر، سبب زیادی كلام و طولانی شدن مطلب و بیرون رفتن از مقصود خواهد شد. كسی كه بخواهد حقیقت امر را دریابد لازم است كه به كتابهای تاریخ مراجعه كند.

[صفحه 60]

قسمت سوم خطبه خزینت: خوار، سبك، بی ارزش اهبه: توان رزمی بوجود آوردن، امكانات فراهم كردن. شب لظاها: آتش جنگ برافروخته شد. به صورت فعل معلوم به معنی بالا رفتن شعله هاست. سنا: با الف كوتاه به معنی درخشش است. اعدوا: آماده شوید. عده الحرب: وسایلی كه برای جنگ آماده می شود. شعار: لباس زیرین، زیرپوش و مشابه آن. عمروعاص تا فرمان حكومت مصر را از معاویه دریافت نداشت با وی بیعت نكرد. دست بیعت كننده پیروز مباد و خیانت پیشه خریدار خوار و ذلیل باد. ساز و برگ جنگ آماده سازید و خود را برای پیكار دشمنان مهیا كنید، زیرا آتش جنگ افروحته شده و شعله های آن بالا گرفته است، پایداری و شكیبایی پیشه كنید كه صبر و شكیبایی بزرگترین سبب پیروزی است. در این فراز از خطبه امام (ع) جریان بیعت عمروعاص با معاویه راتحلیل می كنند و چنین می فرمایند: عمروعاص با معاویه بیعت نكرد مگر آن كه شرط كرد برای بیعتش عوض دریافت دارد. توضیح مطلب این است كه پس از جنگ بصره امیرمومنان (ع) در شهر كوفه فرود آمد و نامه ای به معاویه نوشت و از وی خواست كه با حضرت بیعت كند و این امر را لازم و مهم دانست. از سوی دیگر معاویه گروهی از مردم شام را به خونخ

واهی عثمان دعوت كرد و آنان با این امر موافقت كردند و پشتیبانی خود را از معاویه در جنگ اعلام داشتند. عتبه بن ابی سفیان برادر معاویه از وی خواست عمروعاص را كه در آن زمان در مدینه زندگی می كرد به یاری بطلبد. معاویه این نظر را پسندید و از عمروعاص تقاضای ملاقات و یاری كرد. هنگامی كه عمروعاص به شام آمد و از نیت معاویه آگاه شد به ظاهر از معاویه فاصله گرفت و علی (ع) را ستایش كرد، فضایل آن بزرگوار را برشمرد تا معاویه را در مورد خواسته خود تحت فشار قرار دهد و به عبارتی بفریبد. و یا هر كدام به وجهی دیگری را گول بزنند. از جمله گفتگوهای این دو فریبكار، این بود كه روزی معاویه خطاب به عمروعاص گفت: من تو را برای این به شام دعوت كردم، كه با این مرد گناهكار كه میان مسلمانان اختلاف ایجاد كرده، خلیفه را به قتل رسانده، آشوب به پا داشته، وحدت جامعه اسلامی را از میان برده، و صله رحم را مراعات نكرده است! پیكار كنیم. عمروعاص پرسید: آن كیست؟ معاویه جواب داد: علی (ع)، عمروعاص با شنیدن این جواب برآشفت كه، معاویه، تو وعلی در یك درجه از فضیلت نیستید. تو نه جزو مهاجرانی و نه در اسلام پیشینه علی را داری و نه از صحابه به حساب می آیی نه جهاد

را مانند او می دانی و نه دانش علی را داری. سپس كلام را چنین ادامه داد: به خدا سوگند علی در جنگ مهارتی دارد، كه هیح كس جز او دارای چنان مقامی نیست! ولی به هر حال من این پیشامد را از جانب خدا نیكی و امتحان و بلایی زیبا می دانم!. خوب سهم من در این معامله چیست؟ تو برای من چه چیز منظور می كنی كه با تو برای جنگ با علی بیعت كنم؟ با این كه خود، خوب می دانی، این كار خودفریبی و خطر بزرگی است! معاویه جواب داد، هر چه تو بخواهی؟ یا داوری كنی؟ عمروعاص گفت: فرمانروایی مصر را معاویه به آسانی زیر بار خواست عمروعاص نرفت، امروز و فردا می كرد و بر سر این موضوع و بیعت عمروعاص به اصطلاح چانه می زد. عمروعاص سرسختانه از بیعت سر باز می زد تا سرانجام معاویه راضی شد، و فرمانروایی مصر را به او واگذارد و منشور فرمان وی را نوشت. عمروعاص با دریافت فرمانروایی با معاویه بیعت كرد. این مضمون فرموده حضرت: و لم یبایع معاویه... ثمنا... می باشد كه توضیح داده شد. پس از بیان كیفیت بیعت عمروعاص با معاویه، حضرت دین فروشی عمروعاص را با بیان این جمله: فلا ظفرت یدالبایع! نفرین می كنند كه در جنگ یا فرمانروایی مصر پیروز نشود، و به دنبال این نفرین خریدار

یعنی معاویه را سرزنش می نمایند كه امانت مسلمانان سرزمین و اموالی كه خداوند شهر آنان قرار داده، از دست داده است. احتمال دیگری كه در شرح سخن حضرت: خزیت امانه المتاع است، این كه جمله را مجازی در نظر بگیریم و بگوییم معنای فرموده حضرت این است كه: امانت خوار گردید. و یا فاعل خوار كننده امانت را در ضمن كلام منظور داشته، عبارت را چنین معنا كنیم: فروشنده امانت خوار و ذلیل گردید، به دلیل خیانتی كه در امانت رواداشت. بعضی از شارحان نهج البلاغه خریدار را عمروعاص و فروشنده را معاویه دانسته اند. این نظر روشنی نیست زیرا در صورتی كه مصربهای معامله باشد چنان كه در عبارت ثمن به كار رفته لزوما معاویه خریدار و عمروعاص دین فروش بوده است. با روشن شدن موضوع فوق- كه مردم شام در جنگ از معاویه پشتیبانی كردند و عمروعاص نیز بیعت كرده بود- اینها دلایل آمادگی جنگی مخالفان با حضرت بود. با توجه به این قراین و شواهد، امام (ع) فرمان آمادگی و فراهم كردن ساز و برگ نظامی به یاران خود می دهد. در نشانه های وقوع كارزار به كنایه فرموده اند: و قد شب لظاها و علاسناها این جملات حضرت كنایه ای است. وجه شباهت، میان شعله های آتش و بالا رفتن زبانه های آن و

نشانه های جنگ، این است كه در هر دو عامل، گمان هلاكت و زمینه آشوب وجود دارد. یعنی جنگ را به آتش تشبیه كرده اند. زبانه كشیدن كه از خصوصیات آتش است به كنایه برای جنگ آورده است. احتمال دیگر این كه عبارت حضرت از باب استعاره ترشیحی باشد، با این توضیح كه لفظ سناها علامت استعاره ترشیحی گرفته شود. امام (ع) به دنبال فرمان آمادگی برای جهاد، صبر و استقامت در جنگ را توصیه می كنند، كه شعار پیكار قرار گیرد. این عبارت را به شكل استعاره به كار برده اند، یعنی چنان كه لباس زیرین همواره بدن را فرا می گیرد و می پوشاند، صبر در جنگ هم باید ملازم و همراه جهادگر باشد. ممكن است واژه استشعار) در فرموده آن بزرگوار به معنای علامت و نشانه باشد، یعنی نشانه بارز شما در جنگ باید صبر و شكیبایی باشد. احتمال سومی هم در معنای استشعار داده اند و آن این كه این كلمه از شعور بمعنی فهم گرفته شده باشد یعنی فهم و درك شما باید در جنگ صبر و تحمل باشد. ولی دانشمندان علم اشتقاق، شعار به معنی علامت را مشتق از شعور نمی دانند. سپس امام (ع) صبر را برترین عامل پیروزی دانسته اند. این گفته حضرت نتیجه است برای كسانی كه شكیبایی را شعار خود قرار دهند. حال اگر شعار ر

ا به معنی همان لباس زیرین بگیریم مقصود حضرت از عبارت روشن است و معنای فرموده آن بزرگوار این است كه صبر را بر خود لازم بدانید و بوضوح معلوم است كه صبر و شكیبایی از نیرومندترین اسباب پیروزی است. و اگر استشعار را به معنای علامت بگیریم، منظور حضرت این خواهد بود كه شما شكیبایی را نشانه بارز خود در جنگ قرار دهید، و هر گروهی كه نشانه بارز آنها صبر باشد، و دشمن هم این را بداند تصور خصم از این علامت، موجب ضعف روحیه اش می شود و در اراده اش تزلزل ایجاد می گردد. از طرفی این علامت برای كسانی كه شعارشان صبر و شكیبایی باشد غلبه آور و پیروزی آفرین است هر چند نوعی تلقین ذهنی باشد.


صفحه 50، 56، 60.